نشریه پرواز آذر 91 شماره 32
روزهای
محبت
شبهای پیغام
قرارهای نگاه
اما ... .-
دستهای سردت که
دستهای گرم مرا
در خود ذوب میکرد،
خندههایت
که انگار
قتلگاه و گهوارهی من میشدند
هر بار
اما حیف ... .-
لذت عصرهای دلتنگی
اشکهای شب هنگام
حس بی سانِ
دیدن تو
وقتی که حواست با من نیست.
آرزوی دیدن تو
در خواب.
شوق یک مهمانی
خرید
کافی شاپ
آغوشهای در انتظار....
اما حیف
که تو زاده نشدهای
تا من اینجا
برای تو و عشقمان
و آرزوهایی که دیگر نقش نمیکشند
مرثیهای چنین
سردهم.
|